نماینده: چندی پیش که سریال «در حاشیه» از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشد، اقلیتی محدود از پزشکان با ارسال نامهای به رئیس صدا و سیما خواهان توقف پخش آن مجموعه تلویزیونی شدند؛ «در حاشیه»، با زبان طنز در پی نمایاندن کژیها و کاستیهای جامعه پزشکی کشور بود و اگر چه در آن چند نفر در نقش پزشک غیرحاذق و بیاخلاق بازی میکردند، اما «دکتر صحرایی» که رئیس بیمارستان هم بود، پزشکی با اخلاق، دارای وجدان کاری و با تخصص قابل قبول به شمار میآمد؛ استاد دکتر صحرایی نیز یکی دیگر از شخصیتهای محبوب این سریال بود.
سریال «در حاشیه» به نقد صریح «اقلیتی محدود» میپرداخت، اما همین «اقلیت محدود»، فیلم طنز را هم برنتابیده و علیه آن دست به تهدیدها و نامهنگاریها زدند و سرانجام و به یک باره پخش «در حاشیه» متوقف شد. مدیر شبکه سه در این خصوص گفته بود که از اول هم قرار بوده است «در حاشیه» برای سه بخش سی قسمتی (یعنی مجموعاً نود قسمت) تهیه گردد و این که در قسمت بیست و هفتم پخش این فیلم طنز متوقف شده است به معنای توقیف آن نیست! اما این همه ماجرا نبود، چون اخبار دیگری این موضوع را روشن میکرد که پخش سریال «در حاشیه» به دلیل فشار همین اقلیت محدود به یک باره متوقف شده است؛ یکی از صفحات منسوب به کارگردان این مجموعه در فضای مجازی هم به صراحت خبر از توقیف «در حاشیه» - و نه پایان یافتن تمام قسمتهای تهیه شده آن- به دلیل «فشار پزشکان» داده بود.
این که مجموعه طنز «در حاشیه» باید توقیف میشد یا نمیشد، یا این که اساساً این سریال به لحاظ هنری، فنی و مفهومی قابل دفاع بوده یا نبوده است، موضوع این یادداشت نیست؛ اما این که چه طور یک مجموعه تلویزیونی با فشار عدهای توقیف میشود، موضوعی است که نیاز به بررسی دارد. حتی اگر نقل قول منتشر شده از مدیر شبکه سه در رسانهها مبنی بر این که «در حاشیه» توقیف نشده بلکه قسمتهای تهیه شده آن پایان یافته است را هم بپذیریم، باز هم این موضوع جای بررسی دارد که چرا عدهای نقد به زبان طنز را هم تحمل نکرده و این چنین برآشفته و علیه آن نامهنگاری و تهدید به تجمع و... کردهاند. از این جهت که چهره قاطبه زحمتکش و خدوم پزشکی کشور هم از این «اقلیت محدود» پیراسته شود، واکاوی این موضوع لازم به نظر میرسد. اما این «اقلیت محدود» پیش از این کجا بودهاند و اکنون در چه قاموسی به تخریب چهره پزشکی کشور مشغولاند که صدای وزیر بهداشت را هم درآوردهاند؟ ادامه مطلب را بخوانید.
۱- ۲۳ تیر ماه ۱۳۶۵، زمانی که کشورمان درگیر جنگ تحمیلی بود و ملت ایران، از تمام اقلیتهای دینی و قومیتی گرفته تا مسئولان و اصناف، با وحدت و یکپارچگی مشغول دفاع از مرز و بوم ایران بودند، «نظام پزشکی» از پزشکان سراسر کشور خواست دست به اعتصابی سراسری بزنند. دلیل این اعتصاب هم به گفته مسئولان وقت نظام پزشکی «تحمیل مقررات ارتجاعی به محیطهای پزشکی و درمانی» بود. این دعوت به اعتصاب اگرچه نتوانست به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد، اما خدمترسانی در بخشی از مراکز درمانی کشور را درگیر و دار جنگ تحمیلی مختل کرد.
اهمیت فراخوان نظام پزشکی به اعتصاب، برای دشمنان ملت ایران به حدی بود که صریحاً از این اعتصاب حمایت همهجانبه کردند.
این اعتصاب با حضور چشمگیر پزشکان، پرستاران و پیراپزشکان مؤمن و متعهد و تلاش فداکارانه آنان خیلی زود با شکست روبرو شد و با پیگیری ماجرا از سوی مراکز مسئول، جامعه پزشکی تا حد زیادی از لوث وجود عناصر ضدانقلاب و بیشخصیت پاک شد.
بعدها و پس از فراغت ایران از جنگ، در چندین مرحله جایگاه نظام پزشکی دستخوش تغییراتی شد. فارغ از در نظر داشتن سابقه تاریخی نظام پزشکی، به لحاظ حقوقی هم بررسی جایگاه این نهاد صنفی در خور توجه است.
۲- در اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا، نهادهای صنفی توسط قانون مصوب قوه قانونگذار ایجاد شده، ذیل همان قانون به فعالیت صنفی پرداخته و بر طبق قانون مورد نظارت مستمر قرار میگیرند. نکته منطقی مهمی که در ادبیات حقوقی دنیا پذیرفته شده این است که هر چه نهاد صنفی با «حقوق مردم» ارتباط بیشتر و نزدیکتری داشته باشد، میزان نظارت حاکمیت هم بر آن بیشتر و موشکافانهتر است. به عنوان نمونه، نهاد صنفی آهنگران، از آنجایی که آنچنان ارتباط مستقیمی با «حقوق مردم» ندارد، نظارت ساختاریای را هم در مقایسه با صنف پزشکان که با «حقوق مردم» همه روزه سر و کار دارد، طلب نمیکند.
از همین رو، ضمن به رسمیت شناختن فعالیت مستقل صنفی، سختترین نظارتها بر نهادهایی اعمال میشود که به طور موسع با مردم در ارتباطاند. این نظارت هم منطقی و لازم به نظر میرسد، چون اقشاری که با این قبیل نهادها در ارتباطاند، علاوه بر تعداد بسیار زیاد، غالباً هم نیازمند محسوب شده و رفع نیازشان هم فوری است. نانوشته پیداست که در چنین شرایطی، بساط سوء استفاده برای سوء استفادهگران پهن میشود. مثلاً یک بیمار قلبی را در نظر بگیرید، اطرافیان این بیمار برای ادامه حیات بیمار خود نیازمند پزشکی هستند که در سریعترین زمان ممکن وی را مداوا کند و اگر برای رفع نیاز فوری خود اسیر پزشکی کم وجدان شوند، چه بسا از پرداخت مبلغی به اسم «زیرمیزی» هم دریغ نورزند. حتی در یک سرماخوردگی و یا شکستگی ساده دست و پا هم، نیاز طرف بیمار و جایگاه بالادستی پزشک، امکان سوء استفاده جایگاه بالادستی را فراهم میکند؛ به همین دلیل است که نظارتی مستمر و ریز لازم میشود تا امکان سوء استفاده برچیده شود و پس از آن برخورد قاطع با فرد سوء استفاده کننده از یکسو مانع به بازی گرفته شدن جان و مال مردم توسط دیگران شود و از سوی دیگر اجازه ندهد معدودی از پزشکان متخلف، حرمت جامعه فداکار پزشکی کشور را خدشهدار کنند.
نکتهای که اشاره به آن را نباید از نظر دور داشت این است که دلیل اصلی موجودیت یافتن تمام نهادهای صنفی، تسهیل خدمترسانی به مردم است. به بیان دیگر، اگر احیاناً یک نهاد صنفی خللی در مسیر خدمترسانی مطلوبتر ایجاد کند، و یا از آن بدتر به مقابله با حاکمیت- که نماد عالی خدمترسانی به مردم است- برخیزد، دلیل وجودی خود را از دست داده است.
۳- به این اظهارات یکی از مسئولان مرتبط با سازمان نظام پزشکی توجه کنید: «اعلام میکنیم که با جامعه پزشکی ناشیانه برخورد نکنید، حتی فیدل کاسترو که انقلابیترین فرد کوبا بود به مسئولان دولتش نصیحت کرد که با جامعه پزشکی درنیفتید! مقامات دولتی بدانند، نهاد صنفی پزشکان توهین را تحمل نمیکند! یک نماینده مجلس هم آمده است و از برخورد با پزشکان صحبت کرده است، چه طور این نماینده مجلس به جای کل مجلس صحبت میکند!؟ این حرفها فول] از پایه بیاساس [است و برای جامعه پزشکی سنگین است، ما تحمل نمیکنیم و حتما به هیئت رئیسه مجلس درباره این نماینده تذکر میدهیم و...!»
این صحبتهای متکبرانه نه در دهه شصت و برای ترغیب به اعتصاب جامعه پزشکی، بلکه همین هفته گذشته و در جلسهای به منظور عقد تفاهمنامه میان مجمع انجمنهای علمی گروه پزشکی با سازمان نظام پزشکی ایران ایراد شده است!
باید به گوینده این اظهارات تلنگر زد که بر چه اساسی خود را نماینده «جامعه پزشکی» برمیشمرید؟ خود را در چه حد و اندازهای دیدهاید که دولت را تهدید کرده و در پی تذکر به نمایندگان ملت هم برآمدهاید؟ و ... بگذریم.
حالا پاسخ متین و فروتنانه وزیر بهداشت را هم به این اظهارات بخوانید: «از شما همکاران میپرسم، خدا وکیلی مردم در مراجعه به مراکزی که در آن خدمت میکنید، احترام میشوند!؟ آیا حقوق آنها رعایت میشود!؟ خودتان قضاوت کنید، من در این ۲۲ ماهی که گذشت مکرر دیدهام که مردم واقعا مستأصل هستند، بخشی از استیصال آنها از طمع و زیادهخواهی ما و از منفعتطلبی ماست. قبلا که وزیر نبودم و فقط به عنوان یک چشم پزشک و رئیس انجمن چشمپزشکی فعالیت میکردم، نگاهم فقط حمایت از یک صنف بود ولی امروز که مشکلات مردم را میبینیم نظراتم تغییر کرده است. ]در جامعه پزشکی [ داشتن انصاف و رعایت حقوق شهروندی گوهرهای نایابی شدهاند. مواردی از برخی پزشکان دیدهام که واقعا خجالت کشیدهام، بخش مهمی از استیصال مردم در نظام سلامت به خاطر طمع، زیادهخواهی و منفعتخواهی برخی از ما پزشکان است؛ در حالی که ما پزشکان مردم را رها کردهایم و فقط زیر یک سقف مینشینیم و از هم تعریف میکنیم. اگر ما مردم را نداشته باشیم، یک جای کار به بنبست خواهیم خورد و هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. تمام قدرتمندان و احزاب دنیا، همه در نهایت به سراغ مردم میروند، ولی ما مردم را رها کردهایم و مرتب زیر یک سقف مینشینیم و از هم تعریف میکنیم، خودمان را هم خیلی مقدس میدانیم و بعد هم انتظار داریم که هر آنچه میخواهیم برایمان اتفاق بیفتد، این شدنی نیست».
این صحبتهای آقای دکتر هاشمی، یک روز پس از اظهارات درشت دبیر مجمع انجمنهای علمی گروه پزشکی ایران بیان شد.
۴- وزیر محترم بهداشت به همراه سایر مسئولان خدوم وزارت بهداشت، با اجرای طرح تحول سلامت، خدمت شایان و قابل توجهی به مردم کشورمان ارائه کردهاند. مراجعان به بیمارستانها و مراکز درمانی بر بهبود شرایط بهداشتی و پزشکی کشور صحه میگذارند. اما آنچه شیرینی این خدمت گسترده را کمتر و در مواردی به تلخی تبدیل کرده، همین «اقلیت محدود» تنیده شده در جامعه فرهیخته پزشکی کشور است. اقلیتی که گویا از سابق در یک نهاد صنفی رخنه کرده و مانع پیشبرد و به نتیجه کامل رسیدن برنامههای وزیر محترم بهداشت شدهاند، اقلیتی که یک طنز و نقد ساده را برنتابیده و رسما با انتشار بیانیهای دعوت به تجمع جهت توقف پخش آن از تلویزیون میکنند.
۵- در اقدامی کمسابقه و شاید هم بیسابقه، نهاد قانونگذار، قوه اجرایی و مرجع نظارتکننده و رسیدگیکننده، همگی در یک ارگان جمع شده است: سازمان نظام پزشکی ایران.
سازمان نظام پزشکی با حدود دویست هزار عضو پزشک، دندانپزشک، داروساز، ماما، دکترای علوم آزمایشگاه، کارشناسان پروانهدار مانند شنواییشناس، فیزیوتراپ، بیناییسنج، کاردرمانگر و... با تعرفهگذاری در بخش درمان، عملا نقش قوه «مقننه» بهداشتی کشور را ایفا میکند. این سازمان همچنین با اختصاص کد نظام پزشکی به پزشکان در واقع قوه «مجریه» جامعه پزشکی کشور هم به شمار میرود. گذشته از این دو مورد، تظلمخواهی بیماران و شکایات آنها از تخلفات پزشکان، باز هم به همین نهاد صنفی ارجاع میشود و نظام پزشکی مسئول حل اختلافات بیماران شاکی با پزشکان است و در واقع قوه «قضائیه» پزشکی کشور در بدو امر هم همین نهاد صنفی است! نانوشته پیداست که در چنین شرایطی، نتیجه چه خواهد شد؛ همه چیز و همیشه به نفع پزشکان. اگر به تمام این موارد، اختصاص وامهای کمبهره مسکن، خودرو و سایر تسهیلات نظام پزشکی به پزشکان را هم اضافه کنیم، وضعیت بغرنجتر هم خواهد شد؛ از چنین سیستمی هیچ پزشکی ناراضی نخواهد بود؛ اما حقوق مردم و رضایتشان از پزشکان کجای این بلبشو است!؟
از همین رو بود که وزیر محترم بهداشت، هنگام بالا گرفتن بحثها گفته بود «اگر نظام پزشکی با متخلفان زیرمیزی بگیر برخورد نکند، نهادهای دیگر وارد میشوند و اگر لازم باشد قانون هم در این زمینه اصلاح میشود.» البته آقای هاشمی همچنین تصریح کرده است که قصد درگیری با نظام پزشکی را ندارد.
اکنون که طرح مهم تحول سلامت در حال بازدهی است و وزیر محترم بهداشت هم بارها علیه عدهای که از درون جامعه پزشکی چوب لای چرخ این طرح میگذارند موضعگیری صریح داشته، بهتر است با اصلاح قانون، مانع استمرار حاکمیت «اقلیت پر حاشیه» جامعه پزشکی شوند که گویا در سازمان نظام پزشکی رخنه کرده و مانع به انجام رسانیدن رسالتهای مهم بهداشتی و درمانی هستند.
چندی قبل رئيس سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد تعداد پروندههای موجود مربوط به قصور پزشکی در سال گذشته، ۶ هزار و ۸۳۸ مورد بوده است. یعنی ۶ هزار و ۸۳۸ مورد تخلف پزشکی که منجر به عدم درمان، نقص عضو یا حتی مرگ بیمار شده است! به این آمار باید تعداد کسانی را که به دلیل ناامیدی از به سرانجام رسیدن شکایتشان و یا ناآگاهی از حقوق خودشان دست به شکایت نزدهاند هم اضافه کرد. این سیر خطرناک بالاخره باید در جایی متوقف شود.
پرواضح است که تا همه چیز در امر مهم بهداشت و درمان، از قانونگذاری و اجرای قانون گرفته تا نظارت بر اجرای قانون، دست یک نهاد صنفی باشد، وضع به همین منوال خواهد بود؛ همه پزشکان متخلف همیشه راضی، مردم اسیر پزشکان متخلف همیشه ناراضی و چهره پاک جامعه خدوم پزشکی کشور اسیر ناپاکی اقلیتی محدود.
نظر شما